آیه 37 سوره ابراهیم

از دانشنامه‌ی اسلامی

رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ

[14–37] (مشاهده آیه در سوره)


<<36 آیه 37 سوره ابراهیم 38>>
سوره :سوره ابراهیم (14)
جزء :13
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

پروردگارا، من برخی از ذرّیّه و فرزندان خود را به وادی بی‌کشت و زرعی نزد بیت‌الحرام تو مسکن دادم، پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس تو دلهایی از مردمان را به سوی آنها مایل گردان و به انواع ثمرات آنها را روزی ده، باشد که شکر تو به جای آرند.

پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پا دارند؛ پس دل های گروهی از مردم را به سوی آنان علاقمند و متمایل کن، و آنان را از انواع محصولات و میوه ها روزی بخش، باشد که سپاس گزاری کنند.

پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّه‌اى بى‌كشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان‌] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.

اى پروردگار ما، برخى از فرزندانم را به واديى بى‌هيچ كشته‌اى، نزديك خانه گرامى تو جاى دادم، اى پروردگار ما، تا نماز بگزارند. دلهاى مردمان چنان كن كه هواى آنها كند و از هر ثمره‌اى روزيشان ده، باشد كه سپاس گزارند.

پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی‌آب و علفی، در کنار خانه‌ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند؛ تو دلهای گروهی از مردم را متوجّه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزی ده؛ شاید آنان شکر تو را بجای آورند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Our Lord! I have settled part of my descendants in a barren valley, by Your sacred House, our Lord, that they may maintain the prayer. So make the hearts of a part of the people fond of them, and provide them with fruits, so that they may give thanks.

O our Lord! surely I have settled a part of my offspring in a valley unproductive of fruit near Thy Sacred House, our Lord! that they may keep up prayer; therefore make the hearts of some people yearn towards them and provide them with fruits; haply they may be grateful:

Our Lord! Lo! I have settled some of my posterity in an uncultivable valley near unto Thy holy House, our Lord! that they may establish proper worship; so incline some hearts of men that they may yearn toward them, and provide Thou them with fruits in order that they may be thankful.

"O our Lord! I have made some of my offspring to dwell in a valley without cultivation, by Thy Sacred House; in order, O our Lord, that they may establish regular Prayer: so fill the hearts of some among men with love towards them, and feed them with fruits: so that they may give thanks.

معانی کلمات آیه

بواد: وادى: دره. سيلگاه . راغب گويد: وادى در اصل، محل جريان آب است . دره را از آن جهت، وادى گويند . در آيه مراد، دره است.

افئدة: فؤاد: قلب. جمع آن ، افئده است. «فأد» به معنى بريان كردن و حركت و تحريك آمده است . قلب را از آن فؤاد گفته ‏اند كه، در آن توقّد و دلسوزى هست و يا متأثّر و متحوّل مى ‏باشد.

تهوى: هوى: ميل نفس. آن در ميل مذموم و ممدوح هر دو به كار مى ‏رود. در قرآن بيشتر در ميل مذموم و خواهش نفس و گاهى در ميل ممدوح آمده است . مانند اين آيه، «تهوى»: ميل مى‏ كند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ «37»

پروردگارا! من (يكى) از ذرّيّه‌ام را در وادى (و درّه‌اى بى‌آب و) بى‌گياه، در كنار خانه‌ى گرامى و با حرمت تو ساكن ساختم. پروردگارا! (چنين كردم) تا نماز برپا دارند، پس دل‌هاى گروهى از مردم را به سوى آنان مايل گردان و آنان را از ثمرات، روزى ده تا شايد سپاس گزارند.

جلد 4 - صفحه 422

نکته ها

وقتى خداوند در زمان پيرى ابراهيم، اسماعيل را به او عطا كرد، او را فرمان داد كه اين كودك و مادرش را در مكّه اسكان دهد. ابراهيم فرمان الهى را اطاعت نمود و سپس براى آنان دعا كرد.

در روايات مى‌خوانيم كه امام باقر عليه السلام فرمود: ما اهل بيت رسول‌اللَّه صلى الله عليه و آله، بقيه ذرّيّه ابراهيم هستيم كه دل‌هاى مردم به سوى ما گرايش دارد، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ‌ ... فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ‌

كعبه در منطقه‌اى بى‌آب و علف قرار گرفت تا مردم به واسطه‌ى آن آزمايش شوند. چنانكه حضرت على عليه السلام در خطبه‌ى قاصعه چنين بيان فرمود: اگر كعبه در جاى خوش آب و هوايى بود، مردم براى خدا به زيارت آن نمى‌رفتند.

دعاى انبيا مستجاب است. «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ»، «حَرَماً آمِناً يُجْبى‌ إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ» «1» حرمى امن كه همه گونه ثمرات در آن فراهم مى‌شود. امام باقر عليه السلام فرمود: هر ميوه‌اى كه در شرق و غرب عالم هست در مكّه يافت مى‌شود.

پیام ها

1- انتخاب مسكن انبيا بر اساس نماز وعبادت بود. «أَسْكَنْتُ‌- لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ»

2- ديندارى، گاهى با آوارگى، هجرت، دورى از خانواده و محروميّت از امكانات رفاهى همراه است. «أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ»

3- كعبه واطراف آن در زمان حضرت ابراهيم نيز محترم و داراى محدوديّت و ممنوعيّت بوده است. «بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ»

4- محور و مقصد حركت ابراهيم نماز است. «رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ»

5- اهل نماز، بايد محبوب باشد. «لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ»

6- نماز در اديان قبل نيز بوده است. «لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ»


«1». قصص، 57.

جلد 4 - صفحه 423

7- محبوبيّت و گرايش دل‌ها به دست خداست. فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً ...

8- همه‌ى مردم لياقت دوست داشتن اولياى خدا را ندارند. «مِنَ النَّاسِ»

9- مردان خدا، دنيا را براى هدفى عالى مى‌خواهند. «مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37)

رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي‌: پروردگارا بدرستى كه من ساكن گردانيدم بعضى از فرزندان خود را. به اتفاق مراد اسمعيل عليه السّلام است كه بعد از تولد او از هاجر، در زمين شام ساره خاتون زوجه خليل گفت: من مى‌خواهم كه پسر هاجر را ببرى به موضعى كه دواب و آبادى نباشد. خليل متأمل، جبرئيل وحى آورد كه هر چه ساره مى‌گويد بكن. پس ابراهيم عليه السّلام بر براق نشسته، هاجر و اسمعيل را سوار، به اندك زمانى از شام به زمين حرم آمد، و در وادى مكه بى‌انيس و رفيقى گذارد. عرض نمود:

پروردگارا، من ساكن نمودم ذريه خود را. بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ‌: به وادى كه آب ندارد تا زراعت بتوان كرد. عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ‌: نزديك خانه تو كه حرام گردانيده شده است در آن صيد و قتال، يا حرام است تهاون و هتك آن و تعرض جبابره و غيره از امور محرمه، يا محرم، به معنى عظيم الحرمه، و مراد موضع خانه صراخ است كه در زمان آدم عليه السّلام بوده، چه وقت دعاى ابراهيم خانه نبوده، و اضافه خانه به او تعظيم است؛ يا به جهت آنكه آن زمين در تحت‌

جلد 7 - صفحه 64

تصرف هيچكس نبوده و تسميه به بيت به سبب علم آن حضرت بود به آنكه در علم الهى گذشته كه آنجا خانه و مطاف عالم شود؛ يا آنكه مى‌دانست پيش از اين خانه بوده. و به روايت صحيحه ثابت شده كه آن خانه را وقت طوفان نوح به آسمان بردند. عياشى‌ «1» از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه: مائيم ايشان و مائيم بقيه آن ذريه. العياشى‌ «2» و القمى‌ «3» عنه عليه السّلام نحن و اللّه بقيّة تلك العترة: در مجمع‌ «4» تتمه روايت: و كانت دعوة ابراهيم لنا خاصّة.

رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ: پروردگارا ايشان را ساكن گردانيدم در اين زمين تا بپاى دارند نماز را و پرستش تو را بجاى و ستايش تو كنند. فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ‌: پس قرار ده و بگردان دلهاى بعض از مردمان را كه به كشش محبت، تَهْوِي إِلَيْهِمْ‌: بشتابند بسوى ايشان از غايت شوق و وداد. حق تعالى دعاى آن حضرت را مستجاب فرمود، بعد از رفتن خليل و گذاشتن آنها را در آن وادى، به اندك زمانى چشمه زمزم به ركض جبرئيل يا به اثر قدم اسمعيل عليه السّلام پديد آمد و قبيله جرهم آنجا اقامت، و روز بر و ز شوق مردم بدان جانب در تزايد است، بعضى براى طواف و بعضى براى تجارت و اگر حق تعالى دلهاى خلق را به آنجا مايل نساختى، هيچكس به آن طرف توجه ننمودى.

از حضرت صادق عليه السّلام مروى است‌ «5» كه: مردمان مأمور شده‌اند به طواف اين احجار تا بعد از مراجعت متوجه ما شوند و نصرت و ولايت خود را بر ما عرضه دارند.

عياشى‌ «6»- از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه، فرمود: آگاه‌

«1» جلد 2، صفحه 231.

«2» جلد 2، صفحه 232.

«3» تفسير قمى جلد 1، صفحه 371.

«4» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 318.

«5» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 319. (از امام باقر عليه السّلام نقل شده است)

«6» جلد 2، صفحه 233.

جلد 7 - صفحه 65

باش، قصد نشده است از مردم تمام آنها، شما آن جماعت باشيد و امثال شما، بدرستى كه مثل شما در مردم مانند موى سفيدى است در گاو سياه يا مانند موى سياهى است در گاو سفيد (كاشف از قلت عدد) سزاوار است بر مردم اينكه حج بجا آورند اين خانه را و تعظيم كنند او را به جهت تعظيم خدا آن را و اينكه ملاقات كنند ما را آن مكانهائى كه بوديم، مائيم دلالت كنندگان بر خدا.

تبصره: محققان برآنند «1» كه اگر «من» تبعيض در (من الناس) نبودى، هرآينه فارس و روم و ترك و هند و يهود و نصارى و مجوس، در حرم ازدحام كردى.

وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ‌: و روزى فرما اهل اين بلد را از انواع ميوه‌جات.

لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ‌: شايد ايشان سپاسدارى كنند نعمتهاى تو را. اين دعا نيز به شرف اجابت رسيده، با آنكه مكه وادى بى‌آب و زرع است، انواع ميوه‌ها در آن پيدا مى‌شود. در انوار «2» گفته: ميوه بهار و تابستان و پائيز و زمستان را در يك روز توان يافت، و چون تكرار ندا در دعا دليل تضرع و نياز است، ديگر باره عرض نمود:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (35) رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (36) رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37) رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى‌ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (38) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (39)

رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (40) رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (41)

ترجمه‌

و ياد كن وقتى را كه گفت ابراهيم پروردگار من بگردان اين شهر را ايمن و دور دار مرا و فرزندانم را از آنكه بپرستيم بتان را

پروردگار من همانا آنها گمراه كردند بسيارى از مردم را پس هر كس پيروى كرد مرا پس همانا او از من است و هر كس نافرمانى كرد مرا پس همانا تو آمرزنده مهربانى‌

پروردگار ما همانا من سكونت دادم بعضى از فرزندانم را در دامنه كوهى غير داراى زراعت نزد خانه تو كه حرام شده است هتك آن پروردگار ما تا بر پا دارند نماز را پس بگردان دلهائى از مردم را كه بشتابند با شوق بسوى ايشان و روزى ده آنها را از ميوه‌ها باشد كه ايشان شكر گذارى كنند

پروردگار ما همانا تو ميدانى آنچه پنهان ميداريم و آنچه آشكار ميكنيم و پوشيده نمى‌باشد بر خدا هيچ چيز در زمين و نه در آسمان‌

ستايش مر خداوندى را است كه بخشيد بمن در پيرى اسمعيل و اسحق را همانا پروردگار من هر آينه شنونده دعا است‌

پروردگار من بگردان مرا بر پا دارنده نماز و از فرزندانم پروردگار من اجابت كن دعاء مرا

پروردگار ما بيامرز مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را روز كه بپا ميشود حساب..

تفسير

در ذيل اين آيه در سوره بقره حديثى از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده و گفته‌اند جهت آنكه اينجا رب اجعل هذا البلد فرموده و آنجا رب اجعل هذا بلدا آنستكه نكره وقتى مكرّر شود و اعاده گردد معرفه ميشود مانند قول خداوند فيها

جلد 3 صفحه 234

مصباح المصباح فى زجاجه الزّجاجة كانها كوكب درى و ايمن بودن شهر مكّه و حرم براى انسان و حيوان محتاج به بيان نيست و دعاء حضرت ابراهيم كه خداوند بلطف خود فرزندان او را باز دارد از عبادت بتها يا بطور عموم است و بنابراين بايد ملتزم شد كه فرزندان حقيقى آن حضرت عبادت بتها را ننمودند اگر چه بعضى از آنها قائل بودند بآنكه بتها شفعاء ايشانند چنانچه از روايت عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود نسبت باولاد حضرت اسمعيل كه مقصود بدعاء بودند يا بنحو خصوص است و بنابراين بايد قائل شد بآنكه مراد حضرت آن فرزندانى بودند كه بايد به نبوّت و امامت برسند و چون آنحضرت ميدانست كه باين مقام نميرسد مگر كسيكه سجده در مقابل بت نكرده باشد از خدا طلب نمود كه حفظ فرمايد بلطف خود قابليّت ايشانرا براى اين مقام و مؤيّد اين معنى است آنكه در دعاء ابتداء بنفس شريف خود فرمود با آنكه معصوم بود بعنايت الهى و اين معنى را در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده و در امالى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعلاوه آنكه پس منتهى شد دعاء آنحضرت بمن و برادرم على كه من و او هرگز براى بتى سجده نكرديم پس خدا مرا برگزيد به پيغمبرى و على را وصى من قرار داد و اين معنى اقوى و اظهر و امتن است در هر حال چون پيغمبر الو العزم بوده بايد دعائش باجابت رسيده باشد لذا خداوند تمام انبياء بنى اسرائيل و خاتم پيغمبران و اوصياء او را از نسل آنحضرت بوجود آورد و تمام اولاد حضرت اسمعيل يا بسيارى از ايشانرا با آنكه ساكن مكّه بودند و در ميان اعراب بت پرست زندگى ميكردند از اين بليّه و ساير آفات نجات داد و نسبت اضلال به بتها بمناسبت آنستكه مردم بسبب آنها گمراه شدند مانند قول خداوند و غرّتهم الحيوة الدنيا و هر كس متابعت كند حضرت ابراهيم را در توحيد و ملّت و شريعت در تحت لواء و حمايت او خواهد بود و بمنزله اولاد بلكه پاره تن آنحضرت است و هر كس مخالفت نمايد و معصيت كند اختيارش با خدا است مى‌تواند او را بيامرزد و مشمول رحمت خود فرمايد اگر چه بتوفيق توبه از كفر باشد چنانچه هر كس از شيعيان كه صالح و متقى باشد از اهل بيت محسوب خواهد شد بمقتضاى روايت عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام بلكه كسيكه دوست اين خانواده باشد از ايشان است بمقتضاى فرمايش امام باقر عليه السّلام كه براى اثبات اين معنى تمسك باين قسمت از آيه شريفه‌

جلد 3 صفحه 235

فرموده‌اند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت ابراهيم در شام اقامت داشت و چون حضرت اسمعيل از هاجر متولّد شد ساره بسيار غمگين گشت چون ابراهيم عليه السّلام از او اولاد نداشت و او حضرت را اذيّت ميكرد براى هاجر و غمگين مينمود لذا آنحضرت از اين پيش آمد بخداوند شكايت نمود و باو وحى شد كه مثل زن مثل دنده كج است اگر آنرا بحال خود واگذارى از او بهره‌مند خواهى شد و اگر خواسته باشى راستش كنى مى‌شكنى آنرا پس امر فرمود او را كه اسمعيل و مادرش را از شام خارج نمايد و او عرضه داشت پروردگارا كجا ببرم فرمود در حرم امن من و اوّل بقعه‌اى كه خلق نمودم آنرا از زمين كه مكّه است پس جبرئيل نازل شد با براق و حمل نمود ابراهيم و اسمعيل و هاجر را و هر وقت حضرت ابراهيم بموضع خوبى ميرسيد كه درخت و نخل و زرع داشت از جبرئيل سؤال ميفرمود اينجا آنجاست و او عرض ميكرد خير تا رسيدند بمكّه پس در محلّ خانه كعبه فرود آورد ايشانرا ولى حضرت ابراهيم با ساره عهد كرده بود كه از مركب پياده نشود تا برگردد و در آنمكان درختى بود هاجر گليمى را كه با خود آورده بود روى آندرخت انداخت و سايبانى براى خودشان تهيّه كرد پس چون حضرت ابراهيم آندو را واگذارد و خواست مراجعت كند نزد ساره هاجر عرض كرد اى ابراهيم چرا ما را در محلّيكه مونسى و آب و گياهى نيست گذاردى حضرت فرمود خداوندى كه امر نمود مرا كه شما را در اين مكان منزل دهم حاضر است نزد شما و مراجعت فرمود تا رسيد بكوهيكه در ذى طوى بود متوجّه بآنها شد و عرضه داشت ربّنا انّى اسكنت من ذريّتى تا آخر آيه و رفت و هاجر ماند و چون پاره‌اى از روز گذشت اسمعيل تشنه شد و طلب آب نمود و هاجر در آن وادى جائيكه حجّاج سعى ميكنند ايستاد و فرياد زد آيا در اين وادى انيسى براى ما هست ناگاه اسمعيل از نظر او غائب شد پس هاجر رفت بالاى كوه صفا و از ميان وادى سرابى بنظرش رسيد و بگمان آب بزير آمد و سعى كرد تا مروه و اسمعيل از نظرش غائب شد پس سرابى بنظرش در طرف صفا رسيد و متوجّه بآنجانب شد باز اسمعيل از نظرش غائب شد و بصفا بر آمد تا هفت مرتبه و در شوط هفتم كه هاجر بالاى مروه بود باسماعيل نظر نمود ديد آب از زير پاى او جارى شده نشست و شن‌ها را دور آب جمع كرد و جلو آب را گرفت و نگذارد جارى شود و باين جهت آن چشمه را زمزم‌

جلد 3 صفحه 236

ناميدند و قبيله جرهم در ذى المجاز و عرفات منزل داشتند چون آب در مكّه پيدا شد پرندگان و چرندگان دور آب جمع شدند و آن قبيله هم از توجّه پرندگان بآن جانب متوجّه بمكّه شدند و در دنبال آنها آمدند ديدند زنى و بچه‌اى در آن وادى زير سايه درختى منزل نموده‌اند و آب براى آنها از زمين بيرون آمده بهاجر گفتند تو كيستى و كار تو و اين بچّه اينجا چيست او گفت من كنيز ابراهيم خليل الرّحمن و مادر اين پسر اويم كه بامر خدا ما را اينجا منزل داده و استجازه نمودند از او كه نزديك ايشان منزل نمايند و چون روز سوّم حضرت ابراهيم عليه السّلام بديدار ايشان آمد هاجر باو عرض كرد كه قبيله جرهم اينجا آمدند و خواهش نمودند كه نزديك ما منزل نمايند آيا اجازه ميفرمائى حضرت فرمود بلى و هاجر بآنها اجازه داد و آمدند نزديك ايشان چادرهاشان را زدند و منزل نمودند و هاجر و اسمعيل با آنها مأنوس شدند و حضرت ابراهيم مرتبه سوّم كه آنجا آمد ديد مردم بسيارى در اطراف آنها جمع شده‌اند خوشحال و مسرور گرديد و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن ذريّه مائيم و ما و اللّه بقيّه آن عترتيم و قمّى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و در مجمع علاوه نموده كه و دعاء حضرت ابراهيم عليه السّلام براى خصوص ما بود و اطلاق بيت با آنكه هنوز بنا نشده بود يا باعتبار بقاء اساس و پايه آن بود بعد از طوفان نوح يا باعتبار وجود آن در علم الهى و علم حضرت ابراهيم بآنكه بر پا خواهد شد بامر خدا و نيز عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه مراد از افئدة من النّاس دلهاى تمام مردم نيست مراد دلهاى شيعيان است سزاوار است كه حج كنند بيت را و تعظيم نمايند آنرا براى تعظيم خدا از آن و آنكه ملاقات نمايند ما را هر جا باشيم چون ما دلالت كنندگانيم براه خدا و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه اراده نفرموده است از تهوى اليهم بيت را والا ميفرمود اليه مراد از دعاء ابراهيم عليه السّلام و اللّه مائيم و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام و در بصائر از امام صادق عليه السّلام اين معنى تأكيد شده است و در جوامع از اهل بيت عليهم السلام تهوى بفتح و او نقل شده كه قرائت فرموده‌اند يعنى و بگردان دلهائى را از مردم محب و مايل بسوى ايشان و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ثمرات ميوه دلها است يعنى محبوب مردم گردان آنانرا تا بيايند بسوى ايشان و برگردند و در علل از آنحضرت نقل نموده است كه آن ثمرات، ثمرات قلوب‌

جلد 3 صفحه 237

است و ظاهرا مراد بيان فرد خفى است و از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ميوه‌ها حمل ميشود از آفاق بسوى ايشان و بتحقيق مستجاب فرمود خدا دعاى آنحضرت را بنحويكه يافت نميشود در بلاد شرق و غرب ميوه‌اى كه يافت نشود در آن حتى آنكه نقل كرده‌اند يافت ميشود در آن در يكروز ميوه چهار فصل بهار و تابستان و پائيز و زمستان و عيّاشى ره از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه حضرت ابراهيم بعد از آنكه دعاء كرد بمضمون آيه شريفه خداوند باو وحى فرمود كه برو بالاى كوه ابو قبيس و ندا كن در ميان مردم كه اى گروه خلائق خدا امر نموده است شما را بحج اين خانه كه در مكّه است با احرام، واجب است بر كسيكه استطاعت داشته باشد بحكم خدا پس خداوند رساند صوت ابراهيم عليه السّلام را كه شنيدند اهل مشرق و مغرب عالم و ما بين آندو حتّى نطفه‌هائيكه در اصلاب مردان مقدّر فرموده بود خدا و آنچه در ارحام زنان مقدّر فرموده بود تا روز قيامت پس آنهنگام واجب شد حجّ بر تمام خلائق و لبّيك گفتن حاجّ در ايّام حج، اجابت نداء ابراهيم عليه السّلام است بحج در آنروز و چون معمولا عرض حال و حاجت بكسى ميشود كه مطّلع از ضمائر و عالم باحوال نباشد و دعاء و طلب مناسب است از كسى شود كه كرم و لطف و رحمتش اقتضاء عطاء بر وفق مصلحت نداشته باشد حضرت ابراهيم عليه السّلام بعد از عرض حال و دعاء دفع اين توهم را فرمود باين بيان كه پروردگارا تو عالمى بسرّ و علانيه ما و چيزى از احوال و افعال و حوائج و آمال ما بر تو مخفى نيست و تو ارحم الرّاحمينى بر بندگان خود و دعاء و توسل ما براى اظهار بندگى و احتياج برحمت تو است و اينكه خودت فرمودى ما عرض حاجت كنيم و صبر ننمائيم از سؤال در پيشگاه اقدس تو در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند تعالى ميداند چيزيرا كه ميخواهد بنده در وقتى كه ميخواند او را ولى دوست دارد كه عرض حوائج كنند نزد او پس وقتى خوانديد او را حاجت خود را ذكر نمائيد و علم ذاتى الهى احاطه دارد بيك نسبت بر تمام موجودات ارضيّه و سماويّه و هيچ چيز از او مخفى و پوشيده نبوده و نيست و نخواهد بود و از ابن عباس نقل شده كه خداوند بحضرت ابراهيم عليه السّلام اسمعيل عليه السّلام را عطا فرمود در سن نود و نه سالگى و اسحق عليه السّلام را در سن يكصد و دوازده سالگى و اين بعد از آن بود كه مأيوس شده بود بر حسب عادت از اولاد با آنكه از خداوند خواسته بود كه باو خلف صالح‌

جلد 3 صفحه 238

عنايت فرمايد لذا حمد و شكر نعمت الهى را بجاى آورد و اعتراف فرمود بآنكه خداوند اجابت ميفرمايد دعاء بندگانرا اگر چه بطول انجامد تا مأيوس شوند و بنابراين سميع بمعناى مجيب است مانند سمع اللّه لمن حمده و پس از آن دعاء فرمود در باره خود و بعض ذريّه قابل خويش كه موفق فرمايد خداوند ايشانرا باقامه نماز اعم از تهيّه وسائل و اسباب آن و بجا آوردن و مواظبت اوقات آن و آنكه قبول فرمايد از او عبادتش را يا اجابت فرمايد دعائش را و پس از آن طلب مغفرت نمود از براى خود و پدر و مادرش و اهل ايمان و اين دلالت دارد بر آنكه آندو مؤمن بودند چون طلب مغفرت براى كافر جائز نيست و عيّاشى ره از يكى از صادقين عليهما السّلام نقل نموده كه مراد آدم و حواء است و لو لدىّ نيز قرائت شده است و در جوامع آنرا نسبت باهل بيت داده و در چند روايت اين قرائت تأكيد شده و فرموده‌اند مراد اسمعيل و اسحق عليهما السّلام است و در يك روايت تصريح شده كه قرائت مشهوره كه و لو الدى باشد از تصحيف كتّاب است و روز كه بر پا ميشود حساب بندگان معلوم است كه روز قيامت است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


رَبَّنا إِنِّي‌ أَسكَنت‌ُ مِن‌ ذُرِّيَّتِي‌ بِوادٍ غَيرِ ذِي‌ زَرع‌ٍ عِندَ بَيتِك‌َ المُحَرَّم‌ِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجعَل‌ أَفئِدَةً مِن‌َ النّاس‌ِ تَهوِي‌ إِلَيهِم‌ وَ ارزُقهُم‌ مِن‌َ الثَّمَرات‌ِ لَعَلَّهُم‌ يَشكُرُون‌َ (37)

پروردگار ‌ما بدرستي‌ ‌که‌ ‌من‌ سكنا دادم‌ بعض‌ ذريه‌ ‌خود‌ ‌را‌ بيك‌ بياباني‌ ‌که‌ هيچ‌ كشت‌ زار ندارد نزد خانه‌ تو ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ محترم‌ داشته‌اي‌ پروردگار ‌ما ‌براي‌ اينكه‌ بپا دارند نماز ‌را‌ ‌پس‌ قرار ده‌ جماعتي‌ ‌از‌ ناس‌ ‌را‌ ‌که‌ بزودي‌ بيايند ‌از‌ روي‌ ميل‌ و رغبت‌ بسوي‌ ‌آنها‌ و روزي‌ ده‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ ثمرات‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ شكرگزار شوند شرح‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌در‌ سوره‌ بقره‌ مفصلا گذشت‌ و خلاصه‌ ‌آن‌ اينكه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ اسماعيل‌ و هاجر ‌را‌ مأمور شد بياورد نزد كعبه‌ گذارد و زمين‌ مكه‌

جلد 11 - صفحه 396

يك‌ وادي‌ ‌بود‌ ‌که‌ هيچ‌ كشت‌ و زرعي‌ ‌در‌ ‌او‌ نميشد و آب‌ ‌در‌ ‌آن‌ نبود خداوند ‌از‌ پاشنه‌ پاي‌ اسماعيل‌ چشمه‌ آب‌ زمزم‌ ‌را‌ ظاهر فرمود و قافله‌ها بيكديگر خبر دادند ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ نقطه‌ آب‌ پيدا ‌شده‌ آمدند و ‌از‌ تحف‌ و هدايا ‌از‌ انواع‌ مأكولات‌ ‌از‌ گوسفند و غيره‌ ‌براي‌ اينها آوردند و ‌از‌ دعاء ابراهيم‌ بركات‌ ‌الي‌ كنون‌ ‌در‌ مكه‌ ‌از‌ نوع‌ مأكولات‌ و ‌غير‌ مأكولات‌ بسيار فراهم‌ ‌شده‌.

رَبَّنا إِنِّي‌ أَسكَنت‌ُ مِن‌ ذُرِّيَّتِي‌ ذريه‌ ابراهيم‌ نه‌ فقط اسماعيل‌ ‌بود‌ چون‌ ميدانست‌ ‌از‌ نسل‌ ابراهيم‌ ‌تا‌ دامنه‌ قيامت‌ باقيست‌ لذا تعبير بذريه‌ كرد.

بِوادٍ غَيرِ ذِي‌ زَرع‌ٍ چون‌ اطرافش‌ تمام‌ كوه‌ ‌بود‌ و ريشه‌هاي‌ كوه‌ها ‌در‌ ‌اينکه‌ زمين‌ فرو رفته‌ ‌بود‌ زراعت‌ نميشد.

عِندَ بَيتِك‌َ المُحَرَّم‌ِ ‌که‌ محل‌ امن‌ قرار ده‌ ‌که‌ الان‌ حاجيان‌ ‌که‌ محرم‌ ميشوند سي‌ چيز ‌بر‌ ‌آنها‌ حرام‌ ميشود ‌که‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ مثل‌ صيد ‌تا‌ ‌از‌ حدّ حرم‌ خارج‌ نشوند حلال‌ نميشود بعلاوه‌ بي‌احترامي‌ بكعبه‌ بسا موجب‌ كفر ميشود.

لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ ‌که‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ آخر دنيا نماز ‌در‌ تمام‌ شرايع‌ بوده‌ و امروز ابناء نوع‌ خيلي‌ بي‌اعتناء بامر نماز هستند ‌تا‌ بچه‌ بلائي‌ گرفتار شوند فَاجعَل‌ أَفئِدَةً مِن‌َ النّاس‌ِ تَهوِي‌ إِلَيهِم‌ مشاهده‌ كنيد ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ سالي‌ چه‌ اندازه‌ حاجي‌ و معتمر تشرف‌ پيدا ميكنند.

وَ ارزُقهُم‌ مِن‌َ الثَّمَرات‌ِ چه‌ اندازه‌ نعمت‌ ‌در‌ مكه‌ فراهم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ جمعيات‌ هيچ‌ تفاوتي‌ نميكند.

لَعَلَّهُم‌ يَشكُرُون‌َ ‌باشد‌ ‌که‌ شكرگزار باشند ولي‌ افسوس‌ ‌که‌ چه‌ بسيار كفران‌ نعم‌ الهي‌ ميكنند.

397

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 37)- سپس دعا و نیایش خود را این چنین ادامه می‌دهد: «پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی‌آب و علفی، در کنار خانه‌ای که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را برپای دارند» (رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ).

پس از آن که خداوند به ابراهیم، پسری از کنیزش «هاجر» داد و نامش را «اسماعیل» گذاشت، حسادت همسر نخستینش «ساره» تحریک شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل کند، از ابراهیم خواست که آن مادر و فرزند را به نقطه دیگری ببرد، و ابراهیم طبق فرمان خدا در برابر این درخواست تسلیم شد.

اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین مکّه که در آن روز یک سرزمین خشک و خاموش و فاقد همه چیز بود آورد، و در آنجا گذارد، و با آنها خداحافظی کرد و رفت.

سپس ابراهیم دعای خودش را این چنین ادامه می‌دهد:

خداوندا! اکنون که آنها در این بیابان سوزان برای احترام خانه بزرگ تو مسکن گزیده‌اند «تو قلوب گروهی از مردم را به آنها متوجه ساز و مهر آنها را در دلهایشان بیفکن» (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ).

«و آنها را از انواع میوه‌ها (ثمرات مادی و معنوی) بهره‌مند کن، شاید شکر نعمتهای تو را ادا کنند» (وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع